Description
میان شیخ، طناب و چوبهی دارش فقط سه قدم مانده بود، دو قدم تا رسیدن به سکو و یک قدم تا کرسی زیر طناب. بین او و مرگ سه قدم مانده بود، بین او و خداوند سه قدم مانده بود. سه قدم دیگر گردن او را به زیر چوبهی دار میرساند، به ساحل شکست تشنگی و شکستن امیدها و آرزوهای همراهش. روغن روی طناب در زیر نور ستارهها میدرخشید، مانند قیامی که در شب کُردها درخشید.
/سێ هەنگاو و سێدارەیەک شەوی کۆتایی ژیانی شێخ سەعیدی پیران